شعرهای عاشقانه

MARJAN

ای یادگارروزهای زردپائیزمهم نیست اکنون دلت برای کسی دیگر می تپد 

مهم آن است که من برای همیشه تنهایم

 

آنهم فقط به خاطر تو ...

 

+نوشته شده در جمعه 9 فروردين 1392برچسب:,ساعت16:19توسط مرجان جون | |

 

 

+نوشته شده در جمعه 9 فروردين 1392برچسب:,ساعت16:4توسط مرجان جون | |

 مردی که با دیدن دزد خودشو خیس کرد

 

 

+نوشته شده در جمعه 9 فروردين 1392برچسب:,ساعت15:53توسط مرجان جون | |



عشق واسه یه زن وقتيه كه از روی ناراحتی

با دستای ظريفش رو سينه‌ي مردش ميكوبه و

مرد آروم بغلش می كنه،

دستاشو ميبوسه و ميگه:

نزن گلم دستای خودت درد ميگيره...


 

+نوشته شده در جمعه 9 فروردين 1392برچسب:,ساعت15:51توسط مرجان جون | |

 

حال که این چنین سرد میروی یادت باشد ...!!

چیزی به جا نگذاری مبادا برگردی و اشکهایم را ببینی!

قرار نیست بیقراری ام را بفهمی!

قرار نیست بدانی که چند جای این نامه با اشک خیس شده ...

و چند واژه را پنهان کرده...

قرار نیست بفهمی دوست داشتن چقدر سخت و عشق چه درد بزرگی است...

قرار نیست که بفهمی چقدر دوستت دارم و چه اندازه این دوست داشتن پیرم کرده...

اما اینها را برایت می نویسم برای روزی که تو دلتنگ باشی

دلتنگ کسی که دوستش داری...!


 

+نوشته شده در جمعه 9 فروردين 1392برچسب:,ساعت15:49توسط مرجان جون | |

 

غریب است دوست داشتن

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده ؛

به بازیش می‌گیریم.

هر چه او عاشق‌تر ، ما سرخوش‌تر ،

هر چه او دل نازک‌تر ، ما بی رحم ‌تر .

 تقصیر از ما نیست ؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند.

+نوشته شده در جمعه 9 فروردين 1392برچسب:,ساعت15:46توسط مرجان جون | |

 

از بچگی بهم یاد دادن که هر ساعت 60 دقیقه است

و هر دقیقه 60 ثانیه...

ولی کسی نگفت که هر ثانیه بدون تو 100 ساله

+نوشته شده در جمعه 9 فروردين 1392برچسب:,ساعت15:44توسط مرجان جون | |

 

+نوشته شده در پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,ساعت17:23توسط مرجان جون | |

 

+نوشته شده در پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,ساعت17:22توسط مرجان جون | |

 

 یک عمر قفس  بست مسیر نفسم را

                                             حالا که دری هست ،مرا بال و پری نیست

حالا که مقدر شده آرام بگیرم

                                              سیراب مرا برده و از من اثری نیست

وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست

                                              بگذار که درها همگی بسته بماند

+نوشته شده در پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:,ساعت17:17توسط مرجان جون | |

صفحه قبل 1 ... 34 35 36 37 38 ... 66 صفحه بعد