شعرهای عاشقانه

MARJAN

+نوشته شده در جمعه 7 اسفند 1394برچسب:,ساعت17:18توسط مرجان جون | |

+نوشته شده در جمعه 7 اسفند 1394برچسب:,ساعت17:15توسط مرجان جون | |

 
•ساکتم........
•هیچی نیستم.........
•من در برابر هرزه های بی احساسِ این شهــر شلوغ هیچی نیستم.....
•فقط یه دخترِ ســـــــــادۀ ساده ام...
 
 

+نوشته شده در چهار شنبه 5 اسفند 1394برچسب:,ساعت17:37توسط مرجان جون | |

سخته عاشق باشی ولی هیچکی ندونه

اشکاتو زودی پاک کنی به یه نشونه

سخته دوسش داشته باشی ولی ندونه


سخته نگاهش بکنی، اما نخونه


وای که چه سخته


قشنگیه عشق که میگن ،شاید همین جاست


تو اونو دوست داشته باشی، شاید خدا خواست


سخته به قربون چشاش بری تو رویا


قدم قدم گریه کنی کنار دریا


قدم قدم گریه کنی کنار دریا


سخته همش تو فکرباشی شاید نخوادت


خاطره هات ورق ورق بیاد بیادت


خاطره هات ورق ورق بیاد به یادت


سخته به قربون چشاش بری تو رویا


قدم قدم گریه کنی کنار دریا


قدم قدم گریه کنی کنار دریا


سخته همش تو فکرباشی شاید نخوادت


خاطره هات ورق ورق بیاد بیادت


خاطره هات ورق ورق بیاد به یادت

+نوشته شده در چهار شنبه 5 اسفند 1394برچسب:,ساعت17:35توسط مرجان جون | |

به سلامتی اونایی که هم دل دارن هم معرفت

 

اما کسی رو ندارن...

 

به سلامتی اونایی که تک پرن و با هر آشغالی نمیپرن...

 

به سلامتی تلخی روزگار که خیلی چیزارو میشه خواست

 

اما نمیشه داشت...

 

به سلامتی اونایی که غرور دلشون له میشه

 

ولی به حرمت رفیقشون فقط خون دلشو میخورن وبه سلامتی تو عشقم

+نوشته شده در جمعه 13 آذر 1394برچسب:,ساعت1:12توسط مرجان جون | |

میـــــــــــــم ... مثلِ مـــــرد او "مـــرد" است دستــــانش از تو زِبرتر و پهن تر است صورتش ته ریشى دارد قلبش به وسعـــتِ دریــــا جـــاىِ گریـــــه کردن به بالکن میرود و تنـــهای را میبلعد... ... او با همــــان دستان پهن و زبرش تورا نوازش میکند با همان صورت ناصاف و ناملایم تورا میبوسد و تو آرامــــ میشوى آنقــــدر اورا نامــــرد "نخوان" آنقدر پول و ماشین و ثـــــروتش را "نسنج" فقط به او "نــــخ بده" تا زمین و زمان را برایت بدوزد فقــــط باهاش "روراست باش" تا دنیا را به پایت بریزد !

+نوشته شده در سه شنبه 3 آذر 1394برچسب:,ساعت1:59توسط مرجان جون | |

آدمیزاد غرورش را خیلی دوســـت دارد...



اگــــر داشته باشد



آن را از او نگیرید...



حتی به امانت نبــــرید



ضربه ای هم نزنیدش؛



چه رسد به شکستن یا له کــــردن!



آدمی غرورش را خیلی زیاد...شـــاید بیشتر از تمام داشته هایش

 

دوست دارد



حــــالا ببین اگر خودش ؛غرورش را به خاطـــرتــــو نادیده بگیــــرد؛

 

چقـــدر دوستت دارد...

+نوشته شده در سه شنبه 3 آذر 1394برچسب:,ساعت1:57توسط مرجان جون | |

 

+نوشته شده در دو شنبه 18 آبان 1394برچسب:,ساعت14:38توسط مرجان جون | |

بعد از کلى رفاقت و با هم بودن

از اونى که وابستش بودم

یه یادگارى گرفتم

تنهایى . . .

 

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 18 آبان 1394برچسب:,ساعت1:6توسط مرجان جون | |

+نوشته شده در یک شنبه 17 آبان 1394برچسب:,ساعت21:51توسط مرجان جون | |

صفحه قبل 1 ... 18 19 20 21 22 ... 66 صفحه بعد