شعرهای عاشقانه

MARJAN

 

+نوشته شده در دو شنبه 24 دی 1397برچسب:,ساعت1:55توسط مرجان جون | |

 هر که آید گوید: گریه کن، تسکین است گریه آرام دل غمگین است

چند سالی است که من می گریم در پی تسکینم

ولی ای کاش کسی می دانست چند دریا بین ما فاصله است

من و آرام دل غمگینم

+نوشته شده در دو شنبه 24 دی 1397برچسب:,ساعت1:9توسط مرجان جون | |

 آهسته ، قلبم بدجور شکسته

دوباره آمده ای که چه بگویی به این دل خسته
 
آمده ای دوباره بشکنی قلبم را ،
 
یا باز هم به بازی بگیری این دل تنهایم را …
 

+نوشته شده در دو شنبه 24 دی 1397برچسب:,ساعت1:6توسط مرجان جون | |

 لعنتــــــي بِفهــــم




دارد نــــاز تورا ميكـشـــــــد



دختـــري كه از غـــــــــ ـــــــــرور


.....خورشيـد هـمـ به گـرد پايـــــــش نمــيــرسيد

 

+نوشته شده در دو شنبه 24 دی 1397برچسب:,ساعت1:3توسط مرجان جون | |

 

    گاهي آرزو مي کنم...

  
  کاش هرگز نمي ديدمت تا امروز غم نديدنت را
 
  بخورم!!!
 
کاش لبخندهايت آنقدر زيبا نبودند که امروز آرزوي
 
ديدن يک لحظه
 
فقط يک لحظه از لبخندهاي عاشقانه ات را داشته
 
 باشم!
 
کاش چشمان معصومت به چشمانم خيره نمي شد
 
تا امروز
 
چشمان من به ياد آن لحظه بهانه گيرند و اشک
   
بريزند!
 
کاش حرف هاي دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با
   
خود نگويم
 
" آخه او که ميدونست چقدر دوستش دارم!!!!"

 

+نوشته شده در یک شنبه 23 دی 1397برچسب:,ساعت6:3توسط مرجان جون | |

 

+نوشته شده در یک شنبه 23 دی 1397برچسب:,ساعت6:1توسط مرجان جون | |

 امروز دلم خیلی هواتو کرده…

 
امروز خیلی دلم می خواد از تو بگم…
امروز بد جوری حضور دستای مهربونت رو روی شونه هام کم دارم…
امروز هوای گریه دارم.
 
دلم خیلی برات تنگ شده…
خیلی به بودنت نیاز دارم……
دلم میخواد کنارم باشی……
میخوام که باشی…
می خوام سرمو بذارم رو شونت…
می خوام تمام دلتنگی هامو تو بغلت گریه کنم…
کاش می دونستی تو دلم چه خبره…
کاش بودی…… اما نه…
بذار داغ نبودنت همچنان به دلم بمونه…
تا قدرتو بیشتر بدونم…
 
واااااااااای…
اگه بیای و دوباره بری…
از من چی میمونه…؟؟

+نوشته شده در یک شنبه 23 دی 1397برچسب:,ساعت5:56توسط مرجان جون | |

  و آنگــــــــــــــــــــــــــــــــاه که سخـــــــــــــــــــــــن نمی گویــــــــــــــــی

سکــــــــــــــوت لبهـــــــــــــــایت همچــــــــــــــــون دیواری بلــــــــــــــند
روی ســـــــــــــــــرم خــــــــــــــــــــــراب مـــــــــــــی شـــــــــــــــــــود
و مــــــــــــــــــــــن از ویــــــــــــــــــــرانی دیـــــــــــــــــــوار می ترسم
از زیــــــــــــــــــــــــــر آوار نگـــــــــــــــاهت خــــــــــــــــــــــــرد شدن

+نوشته شده در یک شنبه 23 دی 1397برچسب:,ساعت5:53توسط مرجان جون | |

 شب سردی ست و هوا منتظر باران است

 
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
 
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من
 
ماه پیشانی  من دلبر بارانی من۰۰۰۰۰

+نوشته شده در یک شنبه 23 دی 1397برچسب:,ساعت5:46توسط مرجان جون | |

  تو به افتادن من در خیابان خندیدی

و من همه حواسم به چشمان مردم شهر بود که
عاشق خنده ات نشوند....

+نوشته شده در یک شنبه 23 دی 1397برچسب:,ساعت5:34توسط مرجان جون | |

صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 66 صفحه بعد